در فضائي که کاهنان، ساحران، آتشبانان بي شمار به بهانه وساطت صدها خدا و خداي نما مردم ساده را گوسفندوار به کنار قربانگاهها، معابد و آتشگاه ها ميکشيدند و با اوراد و آداب و اعمال اسرار گونه به جلب توجه قدرتهاي ساختگي مافوق بشري تظاهر مي نمودند؛ در محيطي که انسانها با وحشت و هراس به هر پديده طبيعي مينگريستند و در هر گوشه اي به انتظار برخورد با موجودات عجيب و مافوق الطبيعه بودند. در دوراني که بشر خود را اسير نيروهاي خارق العاده و رام نشدني ميدانست و اميدوار بود سرنوشت خويش را با شرک و بت پرستي، نيايش مردگان و هراس از زندگاني که با خرافات و شعائر و آداب بدوي آميخته شده بود تحول بخشد. ابرمردي ظهور کرد که پيام نافذ يگانه توحيدش و صداي پر طنين حق پرستيش مرزهاي زمان و مکان را در هم ريخت و از لابلاي قرون و اعصار تاريخ جهل را در نورديد و به فضاها و مکانهاي دور پراکند.
او مبشر سرور و صفا و راستي و محبت بود و مبلغ اراده و اختيار و کار و فعاليت. او بر آن شد که سرنوشت بشر را از کف اختيار خدايان و کاهنان، رمالان و سرداران و سردمداران بدر آورد و در دستهاي پر توان و سازنده انسانهاي راست پندار و راست کرداري که جز در مقابل حق سر فرود نياورند قراردهد. و همين امر موجب اشاعه سريع انديشه هاي او و سربلندي ايرانيان آگاه گرديد. سرودهاي مذهبي که از اعصار بسيار کهن بنام (گاثاها) بر جاي مانده است بخشي از پيام هاي زرتشت است که با رسالتش انقلاب فکري عظيمي را در انديشه بشري پايه گذاري کرد. اين انديشه والا هر چند ابتدا به ظاهر پيروان بسيار نيافت ولي در بسياري از مکاتب فکري و مذهبهاي دورانهاي بعد اثر خود را بجاي گذاشت.